کد مطلب:163255 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

وفای عباس
«بلی من اوفی بعهده و اتقی فان الله یحب المتقین». [1] .

«أوفوا بعهدی أوف بعهدكم و ایای فارهبون». [2] .

1. در كنار زمزمه ی فرات و نور مبهوت ماه و آتش تاریك خیمه های دشمن، فریاد شادی و فكر غنایم و عشق به ریاست و ثروت و قدرت است و آن قدر فریاد است كه بر بیداری دل و هجوم سؤال و تردید، راه را ببندد.

این شادی و سرور برای بعضی ها در صبح عاشورا، به یك و سؤال و بازگشت انجامید و برای بعضی ها پس از شهادت حسین علیه السلام به پشیمانی و توبه


رسید و برای بعضی ها تا هنگام انتقام مختار، عذاب و رنج و شكست آرزوها.

سؤال این است كه ما چگونه رفتار كنیم تا بتوانیم پیش از بلاء، عافیت را داشته باشیم و جلوتر از گمراهی به هدایت برسیم؟ چگونه محاسبه كنیم كه روزها و ماه ها و سال ها بر ما جلو نیفتند، ما را غافل گیر نكنند.

كسانی كه ضرورت فوت و فساد و ناخوشایندها را دیده اند و نیاز به جبران و اصلاح و تحول و تغییر را احساس كرده اند، این ها ناچارند كه خود را به حضور حق بكشانند و به او واگذار كنند، چون؛

عندك مما فات خلف و لما فسد صلاح و فیما انكرت تغییر». [3] .

و همین توجه به آن ها عنایت بیداری را می دهد:

«فامنن علی قبل البلاء بالعافیة و قبل الطلب بالجدة و قبل الضلال بالرشاد». [4] .

این گونه، نه در سلامت و نه پس از بلاء، و نه همراه بلاء، كه پیشاپیش بلاء به عافیت رسیده ایم و با این حضور، خود را از فوت و فساد و ناخوشایندها نجات داده ایم.

2. ما در برابر دوستی كه برایش از تمام توانمان كار نگرفته ایم و پذیرایی نكرده ایم، هنگامی كه خبر مرگ و شهادتش را می شنویم، افسوس می خوریم، كاشكی از فلان چای دم كرده بودیم و كاشكی فلان شیرینی را آورده بودیم و كاشكی فلان حرف را نزده بودیم.

سؤال من این است: چه كنیم كه كاشكی و حسرت نداشته باشیم و مغرور


حضور نعمت نشویم و دیدار مودع را داشته باشیم؟

اگر در جواب این سؤال، خود را رها نكنیم، به حقیقت وفا و ریشه های آن می رسیم.

وفا یعنی سرشاری در برخورد، در اطعام، در احسان...

و ریشه های وفا احساس بدهكاری و وامداری، احساس شرم و حیا، و احساس نداری و فنا، و احساس خوف عاشقانه و یا عارفانه است؛ چون هم عاشق می ترسد كه مبادا جدا شود و محرم شود و هم عارف به عظمت، به هیبت می رسد، و هم عارف به دقت و شدت، به خشیت و رهبت راه می یابد كه:

«ایای فرهبون». [5] .

و آفت های وفا همان شرك و تردد و كفر و ناسپاسی است.

و اثر وفا؛

دست یابی به وفای حق،

دست یابی به محبت ولی،

دست یابی به اخوت ولی است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

«كان لی فیما مضی أخ فی الله و كان یعظمه فی عینی، صغر الدنیا فی عینه». [6] .

و صفاتی را می شمارند كه هر كسی را كه به مقام اخوت علی مشتاق باشد راهنمایی می كند.


و همین است كه عباس در آخرین لحظه ها می گوید:

«یا أخا! أدرك أخاك»

چون بیش تر از آن صفات را آورده است و همین است كه عباس با تمام سرمایه گذاری، سهم نمی خواهد، فانی است، وام دار است و شرمنده حتی از روی كودكان حسین.

«صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة». [7] .

«ما ضر اخواننا الذین سفكت دمائهم و هم بصفین ان لا یكونوا الیوم احیاء یسیغون الغصص و یشربون الرنق و یجرعون الغصص قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم و احلهم دارالأمن من بعد خوفهم». [8] .

تمام عطش و تشنگی، و تمام ترس و درد و رنج، و تمامی التهاب و اضطراب، اگر دردی و التهابی می بود تا امروز عصر بود.و امشب پروانه های عطر از روی دست های نسیم می گریزد و ماه با یك نگاه به دست می آورد كه پشت زمین در زیر بار امانت شكسته است.

راستی كه یك شب، یك روز، خیلی زیاد نیست و ما گاهی به خاطر ساعتی و یا روزی و یا ماهی از درد و رنج و فشار، از راه می گریزیم و از تكلیف چشم می پوشیم و حتی به كفر و نفاق هم می رسیم.آقا سیدابوالحسن شاید چند روز پیش از مرجعیتش حتی یبقال، كاسه اش را به گرو نمی گیرد و به او چیزی نمی دهد و خیلی ها به خاطر اهانتی و یا ذلتی و یا فقری و فشاری از ولی، از طلبگی، از


تكلیف می برند و به جایی هم نمی رسند.

راستی سؤال این است: چه كنیم كه در برابر رنج، در برابر تهدید و فشار و در برابر تكلیف و بار امانت، صبور باشیم و بتوانیم تحمل كنیم و از راه چشم نپوشیم؟

«ان امرنا صعب مستصعب لا یحتمله الا ملك مقرب او مؤمن امتحن الله قلبه للایمان». [9] .

تحمل ولایت و صبوری در برابر امانت و تكلیف، یا شهود تمام می خواهد و یا عشق مبتلا.

شهود تمامی راه و تمامی مشكلات به انسان آمادگی می دهد، كه عالم به موسی می گوید:

«كیف تصبر علی مالم تحط به خبرا». [10] .

چگونه می توانی صبور باشی بر آن چه به آن احاطه و آگاهی نداری.

ملك مقرب شهود دارد و به آینده وقوف دارد.این شهود و وقوف نسبت به آینده می تواند احتمال و تحمل را تحقق بخشد.

و مؤمن ممتحن به عاشقی می گویند كه همراه عشق به ریاضت و محنت و ورزش روی آورده و آماده گردیده است.

گام اول، عشق است.آدمی باید به خودش ایمان بیاورد و خودش را باور كند تا بتواند خدا را، غیب را، یوم الاخر و وحی را تحمل كند و بخواهد.مادام كه آدمی به


رفاه و امن و رهایی چشم دارد، به حكومتی بالاتر از این حكومت ها و به سرپرستی بزرگ تر از همین ها روی نخواهد آورد.اما اگر تحول نعمت ها و تحول حالت ها و نظام و سنت ها ما را به وسعت و ظرفیت و ظرافت برخورد رساند و از آرمان رفاه متحول و امن مضطرب و قوانین مسلط بالاتر آورد و به موضع گیری مناسب به جای موقعیت مناسب كشاند و احسن الحال [11] را این گونه به ما فهماند، می توان به حكومت و حاكمی دیگر روی آورد و می توان ولایت علوی را تحمل كرد وگرنه حتی با جدایی از یزید و از حكومت اموی به علی بن الحسین علیه السلام روی نمی آوریم و نهایتا به حكومت عباسی می رسیم.

گام دوم، ابتلا و محنت است.آن ها كه می خواهند سیصد كیلو بار را بلند كنند، ماه ها و سال ها تمرین و برنامه ریزی دارند و تویی كه می خواهی بار امانت، بار ولایت، بار هدایت را به دوش بگیری، چگونه بدون ابتلاء و محنت توانا خواهی شد.ما كه می خواهیم بزمی بسازیم، چگونه می توانیم با برنامه هایی كه می خواهد خود ما را بسازد، هماهنگ شویم.و «اصطنعتك لنفسی» و [12] «لتصنع علی عینی» [13] را منت بپذیریم.


[1] آل عمران، 76.

[2] بقره، 40.

[3] مفاتيح الجنان، دعاي مكارم الاخلاق.

[4] همان.

[5] بقره، 40.

[6] نهج البلاغه ي صبحي صالح، كلمات قصار، 289.

[7] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خ 193.

[8] همان، خ 182.

[9] كافي، ج 1، ص 401.

[10] كهف، 68.

[11] اشاره به دعاي تحول سال.

[12] طه، 41.

[13] طه، 39.